از انکار تا حمایت؛ داستان تغییر دیدگاه یک مادر درباره واکسین پولیو
کندز، افغانستان (۲۷ عقرب ۱۴۰۳) – صبحی خنک در خانآباد، کندز، آغازگر داستانی از تغییر بود. آفتاب ملایم از میان درختان عبور میکرد و سایههایی رقصان بر زمین میانداخت.
نازی، مادری ۴۴ ساله با چادری لاجوردی، پسر سهسالهاش، عمر، را در آغوش گرفته بود. انگشت کوچک عمر که بعد از دریافت واکسین پولیو با رنگ سیاه تزئین شده بود، نشانهای از یک تصمیم مهم در زندگی او بود.
نازی، که روزی از مخالفان سرسخت واکسین پولیو بود، اکنون با نگاه محکم و لحن پشیمانی از گذشتهاش صحبت میکند: “وقتی اولین بار واکسیناتور به دروازه خانه آمد، ترسیده بودم. شایعاتی شنیده بودم که واکسین به اطفال آسیب میزند یا برخلاف باورهای ماست. حتی مادرم میگفت که واکسین مانع رشد بچهها میشود.”
این تردیدها او را از واکسین کردن عمر بازداشت، اما گذر زمان و سلامت اطفال واکسینشدهی اطراف، افکار او را تغییر داد.
روزی که عمر اولین دوز واکسینش را دریافت کرد، نازی شاهد انرژی و سلامت بیشتر او بود. این تجربه چشمان او را باز کرد.
او اکنون میگوید: “واکسیناسیون تنها یک محافظ برای فرزندان ما نیست، بلکه یک گام ضروری برای آینده سالمتر آنهاست.”
وی حالا در محلهاش به حامی واکسیناسیون تبدیل شده است. او با صحبتهای ساده و تجربیات شخصیاش، همسایگان را قانع میکند تا اطفالشان را واکسین کنند.
پیام نازی به والدین روشن است: “به جای شنیدن شایعات، به فکر سلامت فرزندانمان باشیم.”
پیام نازی به والدین روشن است: “به جای شنیدن شایعات، به فکر سلامت فرزندانمان باشیم.” © افغانستان عاری از پولیو/۱۴۰۳/ رقیبه حمیدی
شمیلا: سفیری برای سلامت
در کنار نازی، شمیلا، یک سوپروایزر فعال در کمپاینهای واکسین پولیو، تلاش میکند تا با لبخندی صمیمی و ارائه اطلاعات دقیق، والدین مردد را قانع کند که اطفال خود را در برابر مرض پولیو واکسین کنند.”
این دختر ۲۲ ساله، روزانه دهها طفل را واکسین میکند و به خانههایی قدم میگذارد که اغلب با بیاعتمادی به او نگاه میکنند.
او با خاطرهای از یکی از موفقیتهایش میگوید: “پدری بود که شدیداً مخالف واکسیناسیون بود. او باور داشت که واکسین به فرزندش آسیب میرساند. وقتی به او نشان دادم که بچههای همسایهاش واکسین زدهاند و سالم هستند، کمکم قانع شد و در نهایت اجازه داد فرزندش واکسین شود.”
شمیلا باور دارد که این کار چیزی فراتر از یک شغل است؛ این یک مسئولیت اجتماعی است.
او میگوید: “وقتی میبینم طفلی به دلیل واکسیناسیون از مرضهای خطرناک در امان مانده است، حس میکنم که به جامعهام خدمتی کردهام.”
پیام او به والدین واضح است: “بیایید به شایعات گوش ندهیم و برای سلامت فرزندانمان تصمیم درست بگیریم.”
فوزیه: صدای اجتماع
فوزیه فرحت، فعال اجتماعی ۴۲ ساله، نیز به تغییر نگرشها کمک میکند. او با صبر و پشتکار در جلسات آگاهیرسانی محلی شرکت میکند و به والدین نشان میدهد که واکسیناسیون نه تنها با ارزشهای آنها تضادی ندارد، بلکه راهی برای حفظ سلامت نسل آینده است.
او توضیح میدهد: “بسیاری از خانوادهها به دلیل باورهای سنتی یا ترس از واکسیناسیون پرهیز میکنند. اما وقتی با آنها صحبت میکنیم و مثالهای واقعی میآوریم، نگاهشان تغییر میکند.”
فوزیه از سایر فعالان اجتماعی و مذهبی میخواهد که برای ارتقای آگاهی و اعتماد عمومی به واکسیناسیون با یکدیگر همکاری کنند.
پیام امید
داستان نازی، شمیلا، و فوزیه نشان میدهد که چگونه آگاهی و تجربیات شخصی میتوانند شایعات را خنثی کرده و نگرشها را تغییر دهند. با تلاشهای این زنان، بسیاری از خانوادهها در خانآباد اکنون اطفالشان را واکسین میکنند و آیندهای سالمتر برای آنها رقم میزنند.
پیام مشترک همه این زنان به جامعه ساده اما قدرتمند است: “اجازه ندهیم شایعات سلامت فرزندانمان را به خطر بیندازند. واکسیناسیون کلید آیندهای روشنتر است.”
رقیبه حمیدی، افغانستان عاری از پولیو