امیدهای ناتمام؛ سرگذشت بیبی معصومه

ننگرهار، افغانستان (۱۷ دلو ۱۴۰۳) – در ولسوالی بهسود، بعدازظهر تازه آغاز شده و گرمای هوا آرامآرام کاهش مییابد. در کنار کلکین یک خانهٔ کوچک، دختری روی ویلچر نشسته و چشمانش را به اطفالی دوخته است که در کوچه بازی میکنند، میدوند و خندههایشان در هوا میپیچد.
این دختر ۱۴ ساله، بیبی معصومه است که مرض پولیو او را از پا انداخته و آرزوهایش را از پرواز بازداشته است.
او که در چهرهاش ناامیدی آشکار است، خاطرات طفولیتاش را مرور میکند و میگوید: «یک زمانی من هم مثل همین اطفال بودم؛ بازی میکردم، به مکتب میرفتم و در صنف دوم درس میخواندم، اما ناگهان همهچیز تغییر کرد. پاهایم کمکم ضعیف شد و بعد کاملاً از حرکت بازماند.»
او تنها هفت سال داشت که ویروس پولیو به بدنش حمله کرد. در ابتدا خانوادهاش نمیدانستند مشکل چیست، اما پس از مراجعه به شفاخانه مشخص شد که او به مرض لاعلاج پولیو مبتلا شده است.
بیبی معصومه میگوید: «خیلی سخت بود که داکتران به پدر و مادرم گفتند که دیگر دخترشان نمیتواند روی پاهایش بایستد.»
به گفتهٔ او، از همان زمان نهتنها از آموزش بازماند، بلکه در کارهای روزمره هم به کمک دیگران نیاز پیدا کرد.
او میگوید: «هرچند اعضای خانواده کمکم میکنند و مرا با ویلچر از جایی به جای دیگر میبرند، اما وقتی به همسالانم نگاه میکنم، احساس ناتوانی شدیدی میکنم.»
وی چند لحظه سکوت کرد و سپس گفت: «صحتمندی، یک پادشاهی است و من از این پادشاهی محروم شدهام.»
بیبی معصومه میگوید، هرچند امید راه رفتن را از دست داده، اما آرزو دارد که اطفال دیگر کشور به سرنوشت او دچار نشوند.
او افزود: «والدین باید پولیو/ فلج اطفال را جدی بگیرند، زیرا این مرض درمان ندارد و تنها راه جلوگیری از آن واکسین است که باید به صورت پیوسته تا پنجسالگی به هر طفل تطبیق شود.»
بیبی معصومه میگوید، هرچند امید راه رفتن را از دست داده، اما آرزو دارد که اطفال دیگر کشور به سرنوشت او دچار نشوند. © افغانستان عاری از پولیو / ۱۴۰۳ هـ ش
عبدالاحد پدر بیبی معصومه، خود را در برابر سرنوشت دخترش مسئول میداند و میگوید: «در آن زمان معلومات کافی دربارهٔ مرض پولیو نداشتم و واکسین پولیو را به موقع به معصومه تطبیق نکردم، به همین دلیل او قربانی این مرض شد.»
او میافزاید که آرزو داشت دخترش درس بخواند و در آینده داکتر شود، اما این آرزو برای همیشه به یک رؤیای دستنیافتنی تبدیل شد.
محمد طاهر، برادر بزرگ معصومه، میگوید که وضعیت خواهرش همهٔ اعضای خانواده را رنج میدهد، اما کاری از دستشان ساخته نیست.
او میگوید: «معصومه در میان همسالانش هوشیار بود و در درسها استعداد زیادی داشت، اما مرض پولیو او را در وضعیتی قرار داد که نهتنها از مکتب بازماند، بلکه حالا حتی نمیتواند کارهای روزمرهاش را انجام دهد.»
وی افزود، اعضای خانواده مجبورند به نوبت از او مراقبت کنند، زیرا او به تنهایی قادر به انجام هیچ کاری نیست.
او میگوید: «وقتی معصومه تنها میماند، تمام روز گریه میکند. ما نمیدانیم چگونه غمش را تسکین دهیم.»
محمد طاهر با دیدن وضعیت خواهرش، از خانوادهها میخواهد که اگر نمیخواهند فرزندانشان مانند معصومه دچار درد و رنج شوند، باید در هر کمپاین واکسین، اطفالشان را واکسین کنند.
پولیو؛ مرض لاعلاج اما قابل جلوگیری
داکتر عبدالقدوس، یکی از داکتران شفاخانهٔ محلی بهسود، میگوید: «پولیو یک مرض لاعلاج است، اما قابل وقایه میباشد. تنها راه جلوگیری از این مرض، تطبیق دو قطره واکسین در هر کمپاین است.»
او تأکید میکند که اگر هر پدر و مادر مسئولیت خود را بهدرستی انجام دهند و اطفال خود را در هر کمپاین واکسین کنند، این مرض برای همیشه از کشور محو خواهد شد.
بیبی معصومه تنها یکی از صدها طفلی است که به دلیل ناآگاهی خانوادههایشان یا باورهای نادرست، قربانی مرض پولیو شدهاند.
واکسین رایگان و مصون است؛ تنها دو قطره در هر کمپاین کافی است تا اطفال شما را از فلج همیشگی نجات دهد.
اگر امروز طفل خود را واکسین کنید، فردا اشک پشیمانی نخواهید ریخت.