وسیمه سحر قربانی فلج اطفال؛ یک قهرمان
شاه محمود شینواری
ننګرهار، افغانستان (۰۹ ثور ۱۴۰۳) – «حدود ۲۵ سال پیش تازه چشم هایم را به دنیا باز کرده بودم و طفل هفت ماهه بودم که ویروس پولیو به من حمله کرد و توانایی حرکت هر دو پایم را از من گرفت، از آن زمان به بعد پاهایم با من آشنایی درستی نمی کند، به بسیار سختی راه میروم و سایر فعالیت های زندګی را انجام می دهم.»
این سخنان وسیمه سحر، یک قربانی فلج اطفال/فلج اطفال است که با پدر و مادر مسن، برادران و خواهرانش در یک خانه، در ولسوالی خیوه ننگرهار زندگی می کند.
او که اکنون بیست و پنج ساله است، می گوید، به دلیل معلولیت ناشی از پولیو رنج زیادی کشیده، محرومیت هایی را متحمل شده و با رفتارهای نادرست مردم مواجه شده، اما همت خود را از دست نداده اند.
به ګفته وی، علیرغم معلولیت و مشکلات فراوان، درس خوانده و به عنوان قابله به جامعه خدمت می کند.
وسیمه داستان پستی و بلندی های زندگی خود را اینگونه آغاز کرد: «در سال ۱۹۹۹ خانواده ما در یک کمپ مهاجرین منطقه باره مربوط خیبر پشتونخوا، آن سوی خط دیورند زندگی می کردند، در آن زمان من طفل هفت ماهه بودم که به مرض پولیو مبتلا شدم و هر دو پایم فلج شد.»
وسیمه سحر، قربانی فلج اطفال، در کنار پدرش © افغانستان عاری از پولیو/ ۱۴۰۳/ شاه محمود شینواری
او افزود، مرض پولیو پاهایم را به قدری تحت تأثیر قرار داد که اکنون راه رفتن من ۴۰ درصد غیرطبیعی از راه رفتن افراد عادی است.
او می گوید که پس از مهاجرت پنج ساله بوده که با خانواده به قریه خود بازگشته و در همان زمان روزهای سخت زندگی اش آغاز شد، زیرا پدرش او را به زور به همراه دو خواهر دیگرش به مکتب روان می کرد.
رفتن به مکتب برای وسیمه از این خاطر سخت بود چون نمی توانست راه زیادی را پیاده برود، او می گوید همیشه یک ساعت قبل از بقیه دخترها از خانه بیرون می رفت اما آخرین نفری بود که به صنف می رسید.
وسیمه همه اینها را به خاطر پدرش تحمل می کرد، اما وقتی به صنف دهم رسید، صبرش لبریز شد و از رفتن به مدرسه انکار کرد.
«وقتی از رفتن به مکتب امتناع کردم، پدرم مرا متقاعد کرد که مرض پولیو خودت را فلج کرده، هیچ کس دیگری نمی تواند در زندگی همرای تو کمک کند، تنها راه این است که درس بخوانی و از این طریق بتوانی به خودت کمک کنی و به پای خود ایستاد شوی، همین سخنان پدم باعث شد که روی آیندهام تمرکز کنم و برای تحصیل دوباره برګردم.»
تشویق و اطمینان پدر به وسیمه سحر انرژی تازه ای بخشید و با وجود معلولیت و مشکلات فراوان توانست دروس لیسه را در سال ۱۳۹۳، دروس دارالمعلمین در سال ۱۳۹۸ و دروس قابلهګی را در سال ۱۴۰۰ به پایان برساند که حالا مصروف دوره ستاژ خود است.
او می گوید که علاوه بر تحصیل، به عنوان رضاکار با برنامه محو پولیو در ولسوالی خود نیز شروع به کار کرد و همچنین فرصت هایی را برای فعالیت سایر زنان رضاکار فراهم کرد.
وی گفت: من از دوران مکتب مسئول دختران بودم، در آن زمان هیچ زن واکسیناتور در ولسوالی خیوه وجود نداشت، اما در سال ۱۳۹۶ با همکاری برنامه محو پولیو از۱۰۰ زن رضاکار امتحان ګرفت که ۶۰ تن از آنها کامیاب شدند و به عنوان واکسیناتوران در همان منطقه ګماشته شدند.»
به ګفته او، وی با ده ها زن دیگر از همکارانش خانه به خانه می رفت و به آن ها ضررهای بیماری فلج اطفال و فواید واکسیناسیون را آګاهی می داد و برای آنها از خودش مثال می اورد که به بیماری فلج اطفال مبتلا شده اما درمان اش نشده، بنابراین همه کودکان باید به طور منظم واکسین شوند تا از این مرض نجات پیدا کند.
ماریا یکی از اولین زنان رضاکار در ولسوالی است که هنوز به عنوان واکسیناتور در ولسوالی خود کار می کند.
وی گفت که از برکت وسیمه سحر است که کمپاین واکسین فلج اطفال در بسیاری از مناطق این ولسوالی توسط واکسیناتوران زن خانه به خانه اجرا می شود.
وی می گوید، وسیمه سحر واقعاً یک قهرمان است، زیرا او با وجود معلولیت، نه تنها درس خوانده، بلکه برای پیشگیری از فلج اطفال نیز مبارزه کرده و فرصت هایی را برای ده ها زن دیگر فراهم کرده است تا به اطفال واکسین برساند و آنها را از بیماری فلج کننده فلج اطفال نجات دهند.
عبدالمجید، پدر وسیمه سحر، می گوید که از اینکه دخترش علیرغم ابتلا به فلج اطفال، تحصیلات خود را به پایان رسانده و اقدامات اساسی را برای جلوگیری از این بیماری در ولسوالی خود برداشته است، احساس خوشحالی می کند.
وی گفت، دخترش در ولسوالی خیوه برای ده ها زن واکسیناتور فرصت کار فراهم کرد که سال هاست با این بیماری خطرناک مبارزه می کنند.
به گفته وی، بیماری فلج اطفال در تمام دنیا از جمله کشورهای اسلامی با واکسیناسیون محو شده است، اما افغانستان و پاکستان همچنان در این زمینه مبارزه می کنند، این وظیفه دینی ما است که از فرزندانمان در برابر فلج اطفال محافظت کنیم.