مادر زینب فلج شده: دخترم به دلیل بی توجهی ما به مرض فلج اطفال مبتلا شد
رقیبه حمیدی
بدخشان، افغانستان (۶ حوت ۱۴۰۲) – زنی به نام قلم نساء با شوهرش در قریه ای دوردست به نام حصاری در مرکز شهر فیض آباد ولایت بدخشان زندگی می کند که فرزند سوم او (زینب ۱۳ ساله) در سن یک و نیم سالگی به فلج اطفال مبتلا شده است.
قلم نساء ۳۹ ساله که در پهلوی زینب مادر نثار ۲۰ ساله، بهرام ۱۸ ساله، عایشه ۱۰ ساله و فاطمه ۸ ساله هم است، می گوید که فرزندان دیگرش سالم هستند اما تنها همین یک دخترش به مرض فلج اطفال مبتلا شده است.
وی گفت، مرض پولیو زینب را انقدر متاثر کرده که تمام اعضای بدنش فلج است، نمی تواند حرکت کند و حرف بزند، خوب و بد را نمی شناسد، خلاصه در همه کارها اعم از خوردن و آشامیدن و استحمام به وی و برادر بزرگترش محتاج است.
او که چشمانش پس از این سخنان پر از اشک شد، افزود: «حال زینب لذت زندگی را از ما گرفته است، ای کاش دخترم به این بیماری خطرناک مبتلا نمی شد.»
وی می گوید، در اصل دخترش به دلیل سهل انگاری او و همسرش به این بیماری مبتلا شده است، اگر آن موقع دختر شان را در مقابل مرض پولیو واکسین میکردند، امروز در این وضعیت قرار نمی گرفت و باری بر دوش خانواده نخواهد بود.
قلم نساء به زینب (دختر ۱۳ ساله فلج شده خود) غذا می دهد © افغانستان عاری از پولیو/ ۱۴۰۲/ رقیبه حمیدی
او ماجرای ابتلای دخترش به مرض فلج اطفال را این گونه بیان کرد: «حدود دوازده سال پیش – زمانی که زینب یک و نیم سال عمر داشت و بچه های دیگرم هم کوچک بودند – در یک منطقه دور افتاده زندگی می کردیم، شوهرم دهقانی می کرد، کلینک قریه از ما دور بود، به بهانه کار زیاد نتوانستم دخترم را برای واکسین کردن به کلینک ببرم، همین بی توجهی و تنبلی من باعث شد که زینب به مرض فلج اطفال مبتلا شود.»
او می گوید، به عنوان یک مادر، وضعیت دخترش وی را بسیار ناراحت می کند، زیرا هم سن های زینب به مکتب می رود و به صنف ششم رسیده است، اما او در بستر فلج افتاده است و نمی تواند حرکت کند.
او همچنین از وضعیت بد اقتصادی خود شکایت کرد و گفت، شوهرش سالها پیش دهقانی را رها کرد و به نجاری روی آورد که آن وقت تا حدی وضعیت اقتصادی شان خوب بود، اما از دو سال به این سو تاکسی می رانند که وضعیت اقتصادی آنها نیز بدتر شده است.
وی می گوید، شوهرش درآمد بسیار کمی دارد و حیران است که با همین پول کم مصارف روزانه خانه را تامین کند و یا برای زینب پمپرز بخرد که حتی یک هفته هم بس شان نمی کند.
قلم نساء با حسرت به دخترش نگاه کرد و بعد با گریه افزود: «ای کاش زینب می توانست حرف بزند و مرا به نام مادر صدا کند.»
او که چهره غمگین و نګرانش حکایت از درد و رنجی بزرگ داشت از مادران خواست که مانند وی غفلت و بی توجهی نکند، اطفال خود را به طور منظم در برابر مرض فلج اطفال واکسین کنند تا به سرنوشت زینب دچار نشوند.
زینب با برادر بزرگش © افغانستان عاری از پولیو/ ۱۴۰۲/ رقیبه حمیدی
نثار برادر بزرگ زینب است که بعد از مادرش به حوائج و کار زینب رسیدگی می کند. او می گوید هر روز که حال خواهرش را می بیند عذاب می کشد و دلش از زندگی خسته می شود.
وی گفت: «به عنوان یک برادر آرزویش این است که ای کاش خواهرش سالم میبود، درس میخواند، در کارهای خانه به مادرش کمک میکرد و یا حداقل میتوانست که کارهای خودش را انجام دهد.»
وی همچنین میگوید: اگر والدین میخواهند فرزندانشان سالم باشند و بار دوش دیگران مثل زینب نباشند، باید اطفال خود برای محافظت در برابر مرض فلج اطفال وقت به وقت واکسین کنند، زیرا این مرض درمانی ندارد و فقط با واکسیناسیون قابل پیشگیری است.