پولیو چگونه آرزوهای من را کشت: داستان یک جوان
مرضیه فروتن
هرات، افغانستان (۳ حوت ۱۴۰۲) – عبدالغفور در اوج جوانی با پای ناتوان روی ویلچیر (بایسکل مخصوص افراد دارای معلولیت) نشسته و بسته های دستمال کاغذی را برای فروش به سوی مردم دراز میکند.
او امسال ۳۰ ساله شده است و در ۴ سالگی به علت مبتلا شدن به پولیو، فلج شده است.
عبدالغفور در یک خانه گلی و کرایی در منطقه درب قندهار در جنوب شهر هرات همراه خانواده شش نفره اش (همسر، دو کودک و پدر و مادر کهن سال) زندگی می کند.
وی روزانه نزدیک به پنج کیلومتر را با ویلچیرش می پیماید تا برای فروش دستمال کاغدی به «گرده پارک» که محل پر رفت و آمد در مرکز شهر هرات است خود را برساند.
او گفت، سالها پیش تازه راه رفتن را بلد شده بود که ویروس پولیو به سراغ اش آمد و برای همیشه فرصت قدم برداشتن را از وی گرفت.
وی افزود: «جوانان هم سن و سال من ورزش می کنند و برای شان زندگی خوب ساخته اند اما پولیو این فرصت را از من گرفته است، وقتی این جوانان را می بینم، حسرت می خورم که کاش در دوره طفولیت واکسین میشدم و اکنون زندگی بهتر داشتم.»
وی می ګوید، زمانی که او به پولیو مبتلا شد، والدین اش در یک قریه در ولسوالی اوبه ولایت هرات زندگی می کرد و در آن زمان، کمپاین خانه به خانه واکسین پولیو راه اندازی نمیشد.
عبدالغفور روزانه نزدیک به پنج کیلومتر را با ویلچیرش می پیماید تا برای فروش دستمال کاغدی به «گرده پارک» که محل پر رفت و آمد در مرکز شهر هرات است خود را برساند © افغانستان عازی از پولیو/ ۱۴۰۲/ مرضیه فروتن
مصارف زیاد اما درامد اندک
عبدالغفور یگانه نان آور خانواده شش نفره اش است، وی روزانه بابت فروش دستمال کاغذی تا صد افغانی درامد دارد و مجبور است که ماهانه یک هزار و پنجصد افغانی کرایه خانه بدهد.
او گفت، درامدش نسبت به مصارف اش بسیار اندک است و برای پیش بردن زندگی، مجبور می شود از همسایه ها و نزدیکانش کمک بخواهد.
وی افزود: «از صبح تا شام روی ویلچیر ام در کنار جاده ها نشسته تا با فروش دستمال کاغذی، برای خانواده خود نان پیدا کنم اما پیدا کردن پول در این شرایط بسیار سخت است.»
عبدالغفور هر بسته دستمال کاغذی را به چهل افغانی میخرد و به پنجاه افغانی میفروشد.
علاوه بر عبدالغفور، همسرش نیز معلول است
زینب همسر عبدالغفور نیز معلول است و به علت مبتلا شدن به پولیو، یک پا اش از دوران طفولیت از حرکت باز مانده است.
این زن ۲۵ ساله به خاطر واکسین نشدن منظم پولیو، در سن پنج سالگی فلج شده است.
زینب دختر مامای عبدالغفور است و هر دو به خاطر معلول بودن، ازدواج کرده و با هم زندگی مشترک تشکل داده اند، ثمره ازدواج این زوج معلول، یک پسر چهار ساله و یک دختر یک ونیم ساله است.
نظر به دشواری های زندګی خود شان تمام تلاش این والدین این است که در هر کمپاین، فرزندان خود را واکسین کنند.
زینب گفت، ناداری و مشکلات اقتصادی را تحمل کرده می تواند اما این که کودکان اش از واکسین باز بمانند، برای او قابل تحمل نیست.
او افزود: «برای این که دختر و پسرم مانند ما معلول نشوند، در هر کمپاین آنان را واکسین می کنیم.»
علاوه بر زینب، عبدالغفور همچنین میگوید، همه خانواده ها مسوولیت دارند که برای نجات کودکان شان از فلج شدن دایمی، در هر کمپاین آنان را واکسین کنند.
او افزود: «والدین که کودکان خود را واکسین نمی کنند یک بار طرف من نگاه کنند، آیا دوست دارند که فرزندان شان مانند من این گونه سختی و دشواری داشته باشند؟»
عبدالغفور هنگام فروش دستمال کاغذی در شهر هرات © افغانستان عاری از پولیو/ ۱۴۰۲/ مرضیه فروتن
فضل احمد ۴۵ ساله، در گرده پارک شهر هرات؛ جایی که عبدالغفور دستمال کاغذی می فروشد، دوکان دارد.
وی گفت، روزانه شاهد سختی ها و رنج عبدالغفور است که تلاش می کند برای خانواده اش نان پیدا کند.
او افزود: «عبدالغفور در هوای سرد و گرم از صبح وقت تا شب روی ویلچیر نشسته و دستمال کاغذی می فروشد، او مجبور است که برای پیدا کردن نان به فرزندان اش سختی ها را تحمل کند.»
به گفته فضل احمد، با دیدن سختی های زندگی عبدالغفور، در هر کمپاین واکسین پولیو، کودکان خود را واکسین می کند تا ویروس پولیو زندگی فرزندان اش را مانند زندگی عبدالغفور نابود نسازد.
شمار دقیق افراد دارای معلولیت ناشی از پولیو در ولایت هرات مشخص نیست، اما ده ها تن در سطح شهر روزانه دیده می شوند که مجبور به گدایی شده اند.