تجربۀ تلخ مادر یک دخترِ معلول و ارزش واکسین پولیو
رقیبه حمیدی
بدخشان، افغانستان (۱۵ سنبله ۱۴۰۳) – در ناحیه دوم فیضآباد بدخشان خانۀ با دیوارهای گلِی و سقفِ از چوب وجود دارد که در آن خانوادۀ فقیر با هزار مشکلات، سختی و رنج زندگی میکند.
این خانواده با وجود فقر و محرومیت های زندگی بزرگترین چالش شان مبتلاشدن زینبِ ده ساله به مرض پولیو می باشد که زندگی وی را برای همیشه تغییر و به طرف معیوبیت و معلولیت کشانده است.
زینب نهمین فرزند کامله ۴۰ ساله و بشیر ۵۴ ساله میباشد که با امید و شادی فراوان به دنیا آمده است؛ اما زمانی که واکسیناتوران به قریه آمدند خانوادۀ زینب در خانه نبود و این غیابت آنها باعث شد زینب نتواند واکسین پولیو دریافت کند.
مادر زینب با حسرت از آن روز میگوید، هیچکس فکر نمیکرد که این غیابت چنین تأثیری بر زندگی دخترم بگذارد.
او گفت: «زینب یک ساله بود که دچار تب شدیدی شد، من فکر میکردم شاید فقط یک سرماخوردگی ساده باشد، اما تب او کاهش نیافت و وضعیتش روز به روز وخیمتر شد و پس از چند روز او شروع به اسهال و دلبدی کرد، با نگرانی و استرس او را به شفاخانه صلیب سرخ بردم، اما داکترها بعد از معاینههای اولیه به من گفتند که زینب به فلج اطفال مبتلا شده و دیگر راهی برای درمان وی وجود ندارد، از آن به بعد من مأیوس شدم و به تداوی زینب ادامه ندادم.»
اکنون زینب ۱۰ ساله است و هیچیک از اعضای بدنش حرکت نمیکند مادرش کامله روز و شب از او مراقبت میکند او با چشمانی اشکآلود میگوید: «اگر زینب فلج نمیبود حالا باید در صنف پنجم مکتب میبود و این حالت و معیوبیت وی همیشه قلبم را به درد میآورد.»
اکنون زینب ۱۰ ساله است و هیچیک از اعضای بدنش حرکت نمیکند مادرش کامله روز و شب از او مراقبت میکند او با چشمانی اشکآلود میگوید: «اگر زینب فلج نمیبود حالا باید در صنف پنجم مکتب میبود و این حالت و معیوبیت وی همیشه قلبم را به درد میآورد.» © افغانستان عاری از پولیو/۱۴۰۳/ رقیبه حمیدی
کامله که مسئولیت های روزمره زینب را برعهده دارد می گوید: «هر وقت به زینب نگاه میکنم قلبم میشکند، اما به عنوان مادرش هیچ کاری جز مراقبت از توانم پوره نیست.»
وی با همه رنج ها و مشکلات که تجربه می کند پیامی روشن برای مادران دیگر دارد، که واکسین ها، بخصوص واکسین پولیو را جدی بگیرند و فرزندان خود را واکسین کنند تا به سرنوشت دختر وی دچار نشوند.
او می ګوید، اگر آن روز واکسین به دخترش زینب تزریق میشد شاید امروز او یک دختر سالم می بود و این تجربه تلخ باید به عنوان یک هشدار و ضرر جسمی در همه خانوادهها بشکل جدی در نظر گرفته شود، بناءً واکسین نه تنها یک وظیفهٔ فردی بلکه یک مسئولیت اجتماعی است که میتواند زندگی بسیاری از افراد جامعه را نجات دهد.
زینب دارای نه خواهر و برادر است که همۀ آنها به نحوی در مراقبت و خدمتگزاری او سهیماند.
فوزیه خواهر بزرگ زینب که ۲۵ سال عمر دارد میگوید: «در نبود مادرم من از زینب مراقبت میکنم، هر بار که به چهرهاش نگاه میکنم احساس میکنم که او میخواهد از جایش بلند شود و راه برود، اما نمیتواند و این وضعیت خواهرم خیلی برایم دردناک است.»
وی اضافه می کند: «ما همه زینب را خیلی دوست داریم و هر کاری که بتوانیم برایش انجام میدهیم، اما نمیتوانیم گذشته وی را تغییر دهیم و با یک واکسین ساده نتوانستیم زندگی او را از فلج دائمی نجات بدهیم.»
داستان زینب و خانوادهاش فقط داستان یک مریض نیست؛ بلکه داستانی از اهمیت واکسین و پیامدهای ناگوار از عدم انجام آن است.
کامله با همه رنج ها و مشکلات که تجربه می کند پیامی روشن برای مادران دیگر دارد، که واکسین ها، بخصوص واکسین پولیو را جدی بگیرند و فرزندان خود را واکسین کنند تا به سرنوشت دختر وی دچار نشوند. © افغانستان عاری از پولیو/۱۴۰۳/ رقیبه حمیدی
این خانواده علاوه بر مشکلات ناشی از مریضی زینب با چالشهای دیگری از زندگی از جمله فقر و اقتصاد ضعیف دست و پنجه نرم میکنند، هزینههای بیش از حد تداوی زینب و شرایط اقتصادی دشوار باعث شده که بشیر پدر زینب مجبور شود بیشتر کار نماید و زمان کمی برای استراحت داشته باشد.
زینب و خانوادهاش از آگاهی دهی کامل برخوردار نبودند که زینب به چنین مریضی و معیوبیت روبرو گردید.
اورانوس محمدی یک فعال اجتماعی در بدخشان میگوید: «پولیو هنوز هم یکی از بزرگترین تهدیدها برای اطفال افغانستان است، اما خوشبختانه این مرض قابل پیشگیری است.
او می گوید: «آگاهی دهی دربارهٔ اهمیت واکسین باید افزایش یابد و والدین گرامی باید بدانند که با تزریق و انجام یک واکسین ساده، میتوانند آیندۀ اطفال خود را تضمین کنند.»
با گذشت ده سال از ابتلای زینب به پولیو خانوادهاش تلاش دارند که یک زندگی بهتری داشته باشند و به زندگی ادامه میدهند، با وصف اینکه زینب هرگز نمی تواند مانند دیگر اطفال به مکتب برود یا بازی کند؛ اما نماد از قدرت، استقامت و تجربه برای دیگران بوده می تواند و خانوادۀ او نیز با وجود همه مشکلات تلاش میکنند تا زینب زندگی بهتری داشته باشد.
این داستان واقعی زندگی زینب بیانگر این است که یک غفلت ساده میتواند زندگی یک طفل و خانوادهاش را برای همیشه تغییر دهد و به مشکلات های گوناگون دچار سازد.
به همین سبب واکسین پولیو یک ضرورت حیاتی بوده که نه تنها میتواند از معلولیتهای دائمی جلوگیری کند؛ بلکه یک زندگی خوبتری را برای افراد جامعه فراهم سازد.
این تراژیدی تلخ همه افراد جامعه را بخصوص والدین و مسئولان را متوجه می سازد تا هیچ طفلی از این فرصت حیاتی محروم نماند و در این راستا هر فرد اجتماع مسئولیت انسانی و ایمانی خویش را اداء نمایند.